سفری آرام است به سوی او اما خوابی سنگین در سر ما.قلبمان به یاری اومی تپد اما برای غیر او،چشمانمان باز است اما نمی بینیم،راهمان وسیع است اما پانمی گذاریم،گوشهایمان ندای محبت او را نمی خواهد که بشنود.
اومشتاقانه منتظرماست اما نمی خواهیم که بدانیم وبپذیریم.چقدرتلخ است با خود دروغ بگوییم وسر در
زیر خروارها خاک غفلت فروبریم وروزنه های نور الهی را نبینیم.تاکی اینگونه به سر بریم؟
به خودمان ستم کرده ایم اما نمی دانیم.ای کاش بزودی بیدار شویم.آسان است اما اگر بخواهیم که بیدار شویم.
این سخن خداوند سبحان با ما بندگان است که می فرماید :قلوب لایفقهون بها ولهم اعین لایبصرون بها ولهم آذان لایسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون«سوره اعراف.آیه179»
بیایید چشمانمان را با آب توبه،لبریز از عطش نگاه به ذات پاکش کنیم وبودنش را درکنار خویش با تمام وجودحس کنیم،خدایی که خود می فرماید :نحن اقرب من حبل الورید«سوره ق.آیه16»
شبها در حریم نگاه او باخلوت دلمان، اظهار بندگی کنیم تاکم کم چشمانمان زمزمه ی نگاه او را برای لحظه ای تا همیشه تجربه کند وبیقرار نتواند بی او روزش را به آرامش شب رساند.
خداگوید تو ای زیباتر از خورشید زیبایم
تو ای والاترین مهمان دنیایم
بدان آغوش من باز است
شروع کن یک قدم با تو
تمام گام های مانده اش با من...